روزنوشت‌های ممد در تهران

تا سه نشه بازی نشه

روز سوم بود و روبه‌راه‌تر بودم. منگی دو‌سه هفته پشت هم کار تو ریاب و تنش‌های برگشت تو روز اول و دوم ‌و کم‌خوابیای جبران شده، شد که صبح یازده با مهدی بیام ابوسعید و هنوز نخونده که جیگر بخورم. پول دادم رفت قهوه خرید و اسپرسو‌ زد برامون و نوشیدنی هم خریده بود که گفت از کارت تو نکشیدم نگران نباش و رفع نگرانی شد 🙂

تا سه نشه بازی نشه بیشتر بخوانید »

تهران

بعد از چند ماه که در ریاب بودم، امروز راهی تهران شدم. گیت‌های ورودی و بازرسی بدنی.
کلافه نشستم. طرف را حالی کردم که ریابی هستم. باید لهجه‌ام را بیشتر کار کنم. احمق‌ها زیاد می‌شوند. آن عوان. کار نیست. هرزگی بطالت و بوی گند قدرتی شکل داده‌اند سبز.

تهران بیشتر بخوانید »