یادداشت‌ها

کار با من سخته

در همه چیز شاید سهل‌گیر باشم اما در کار نه. سرعت، صحت، دقت. ابیانه معلم راهنمایی یادمان ‌داد که افتخارش تافل گرفتن با دیکشنری بود. و نبود امکان‌ها، فضای خطا را محدود می‌کند و بهتر می‌دانم با حرفه‌ای‌ها کار کنم. سوپر‌حرفه‌ای‌ها. یا اگر‌حرفه‌ای نیستند امکان حرفه‌ای شدن و استعدادش را داشته باشند. ‌اردیبهشت ۴ [زین […]

کار با من سخته بیشتر بخوانید »

که در تدبیر درمانند

صبح هوای صافی و اینکه ریحان‌ها بیرون زده بود. بنفشه‌های زرد محکم شده بودند و تاک‌‌ها سبز، و خواجه عبدالله خواندیم. و حافظ و قبلش. صبح جمعه به سیاق بردن خیال در پرسپکتیو دیدار. نامه‌ای هم خواندیم، که نوشته بود خواب‌ها منظم جلو می‌برند.

که در تدبیر درمانند بیشتر بخوانید »

نقش کردم رخ زیبای تو در خانه‌ی دل

نیمه شب. و زمان را کاش می‌شد پشت در گذاشت و یک دو ساعت دل سیر به تماشا نشست. کجا صدای جیرجیرک می‌آید به دل کارگاه. سکوت شب ریاب رخ دارد. قلعه‌ی ده مستحکم است و پسر بیگ را پشت دیوارها قداره زده‌اند تا یادش باشد صدای مرگ از جارچی‌های مالیاتش بلندتر است.

نقش کردم رخ زیبای تو در خانه‌ی دل بیشتر بخوانید »

نوشتن مدام

نوشتن مدام

تکرار لحظه‌ها روی ساعت دیواری خانه‌ی بی‌بی و منی که نرم‌شده استخوان، از هفته‌ی سخت پر خونی از تجاوز و سقط جنین کمر ‌راست کرده می‌نویسم. برای تداوم اینستا را بستم و بعد ده روز که باز کردم دیدم چقدر احمقانه است. تکرار تهوع است. تبدیل بخش‌بخش آدم به دایره‌های رنگی. هیچ مکثی آنجا وجود ندارد. و من مکثم. مکثی که با اسکرول بالا و پایین کردن لمس نمی‌شوم.

نوشتن مدام بیشتر بخوانید »