وصف‌العیش نصف‌العیش

کدوم چراغ رو توی توالت دم در توی حیاط خونه که پله‌های آهنی می‌رفت از پایینش به بالاش روشن گذاشتی که چی؟ تیر برق سر کوچه زیر صدای خش و خش جاروی مامور شهرداری که کنار نیسان وایساده و جارو نمی‌زنه. ساعت چهار صبح تو کوچه‌پس‌کوچه‌های امامزاده یحیی سراغ خدا رو می‌گرفتم برای نون پنیر سبزی و ماستش. به شاه گفته شاه می‌شه. به من گفته تازه اولشه.

عجله کار شیطونه. ولی وصف‌العیش خب نصف العیش و عشق بازی می‌کنم با نام او، عکس‌او، خط او، کسشرایی که می‌نویسه حتی.

عیب نداره. امروز نصفم رو بریدم گذاشتم روی میز. نصفه‌ی پایینم رو. اونو نبریدم گذاشتم جزئی از بالا.

میز پلاستیکیه. از این جعبه‌های شیر و این چیزا. از آبکاری صفر تو اتابک بلند کردم آوردم گذاشتم کنج اتاق که بشه میز. ریز.

پسره که تو آبکاری می‌رقصید خیلی شاباش جمع کرد. منتظر شب بودند همه.

هر کی‌ پیچیدگی نداره سلام‌ کنه. عمق آره ولی پیچ نه. تیله‌بازی واسه بچه‌هاست. نرد می‌بازیم ما.

کشکای عمه رو از معلم ۱۷ گرفتم آوردم گذاشتم فریزر. جوش‌ نیاورد ماشین ولی استپش خرابه فکر کنم. نفس ولی داره.

خب جدول برنامه‌ها رو بچین. سلام‌ تهران. بعد نود روز. تو‌ وقت اضافه برای یه هفته استراحت روی طیاره.